خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی میشود حرف زد
با میز
با گلهای شمعدانی
با هرچه که هست
اما من دیوانهام
میان این همه هست
با تو حرف میزنم که نیستی…
خاطرات آدم مثل یه تیغ کند میمونه که رو رگت میکشی!
نمیبره اما تا میتونه زخمیت میکنه
تنها در خلوت اتاق
با هر چیزی میشود حرف زد
با میز
با گلهای شمعدانی
با هرچه که هست
اما من دیوانهام
میان این همه هست
با تو حرف میزنم که نیستی…